بسمالله.
سلام!
+
مدتهاست نوشتههای اینجا پیشنویس، باقی میمانند و منتشر نمیشوند ولی این بار غم دارم. غم خودش را از گوشهی دلم پخش کرده و الان رسیده به آخرش. غم دلم را گرفته و پر از تجربهی احساسات جدیدم.
دیروز صبح بلند شدم برای نماز صبح. با حواس جمع و پرت و در حالتی از سکر شیرینی خواب سحر. از دیشبش گوشی را چک نکرده بودم و روی حساب شلوغی و حواسپرتی این چند وقت گفتم نکند قراری چیزی را فراموش کرده باشم. اینترنت گوشی را روشن کردم و بله را باز کردم. سه گروه پیام داشت. خواندم. کوبیده شدم به زمین. گویی کسی چنگ انداخته باشد در دلم. مستاصل شدم. صدایم در گلو خفه شده بود و نمیتوانستم چیزی بگویم.
رفتم توی پذیرایی و تلویزیون را روشن کردم. من زیاد سراغ تلویزیون نمیروم. این که ساعت شش صبح آمده بودم و دنبال کنترل میگشتم برای همه عجیب بود. مادر از اتاق آمد بیرون و داشت میگفت صدای تلویزیون را کم کنم که زهرا بیدار نشود. چشمش افتاد به زیرنویس شبکهی دو. گفت: وای. و نشست روی زمین و شروع کرد به آه کشیدن.
پدر برگشت سمت مادر و خبر را که شنید برگشت سر سجاده.
من این وسط همان طور میخ زمین بودم. نشسته بودم روی زمین و صدایم بند آمده بود. یک چیزی جای صدا جاری شد از چشمانم.
غم داشت در وجودم پخش میشد.
دلم چه میخواست؟
دلم میخواست بروم و خودم را بیندازم توی خیابان و یکی را پیدا کنم و ببینم خبر درست نبوده.
من ترور را از نزدیک تجربه نکرده بودم.
عماد مغنیه را دیده بودم ولی هم او آنقدرها برایم ملموس نبود و هم کوچک بودم. حالا من حالِ صبح هفت تیر را داشتم. حسِ وقتی که نمیدانی باید چه کار کنی.
میدانستم، مطمئن بودم که شهید میشوید. از سالها پیش.
گوشی را برداشتم و به عزیزترین پیام دادم: شنیدی؟
زنگم زد.
گفتم: انتظارش را داشتیم؛ ولی چرا این قدر سخت است این داغ؟
گفت دوستتان داشتیم که این شکلی شدهایم.
راست میگفت.
شما بزرگ بودید.
شما قهرمان بودید.
شما پهلوان بودید و پشتگرمیِ امنیت ما.
و حالا، همان طور که همه انتظارش را داشتند رفتید؛ بهترین جا، بهترین وقت، بهترین روز، بهترین شکل.
خوش به حالِ شما سردارِ سرباز.
پ.ن یک:
دلم داشت میترکید.
غم از دست دادن شما داشت از درون فاتحهام را میخواند.
اما کمکم ماجرا دارد فرق میکند انگار؛ غمِ شما دارد در کورهی داغش مرا میپزد.
پ.ن دو:
این سالها چه قدر محافظهکاری کردی فاطمه خانم رحمانی؟
بعد از همهی این جریانات، دفاعی داری از عملکردت؟
پ.ن سه:
تروریسم را برایم تعریف کنید.
درباره این سایت