بسمالله.
سلام!
+
این موقعیت را تصور کنید:
استادی هست که فقط یک درس دو واحدی ارائه داده است و ظرفیت کلاس ۳۵ نفر است. بعد از کلی چانه زدن ظرفیت کلاس به ۴۰ نفر افزایش یافته است. در کنار این استاد، استاد دیگری همین واحد را ارائه کرده است.( یعنی انتخابهای دیگری هم وجود دارد.)
کلاس استاد اول که از این به بعد ایشان را استاد الف مینامیم متقاضی بسیاری دارد.
درس برای یک ورودی دیگر ارائه شده و نمیتوان از طریق سامانهی دانشگاه گرفتش.
گروهی از بچههای ورودی ما با مکانیسمهایی که هنوز حداقل برای من مکشوف نیست واحد را میگیرند و گروه دیگری از بچهها علیرغم میل شدید، واحد را با استاد دیگر که از این به بعد ایشان را استاد ب مینامیم برمیدارند.
استاد الف، دو ترم است که در دانشکده تدریس دارند و فرم درس دادن و ایدئولوژی و تکالیف و لود کلاس و. شان دست بچهها هست.
دو ماه از کلاس میگذرد که در ترمهای زوج میشود حدوداً ۷ جلسه.
الان حداقل ۵ نفر هستند که متقاضی کلاس استاد الف هستند ولی درس را با استاد ب برداشتهاند.
شما کسانی که بعد از این ۲ ماه حرفهای بدی به استاد الف میزنند و ایدئولوژی و نوع درس دادنشان را با واژههای زشتی مسخره میکنند را چه طور توصیف میکنید؟
من فقط چشمانم را روی این جماعت میبندم،
این لحظه را به خاطر میسپرم،
به خودم یادآوری میکنم که هرگز نباید به حرفها و رفتارهای این فرد اعتماد کنم،
تجربههای قبلیم را به خاطر میآورم،
برای آیندهی درمانگری نگران میشوم،
یک مدرسهی دیگر را به لیست سیاهم اضافه میکنم،
حداکثر فاصله را ازشان میگیرم
و دعا میکنم برای بیست و چند سالگیای که پر از ریا و بددهنی و ناامن بودن است.
نمیدانم برداشتن این واحد با این استاد و بعد این شکل تا کردن باهاش، مصداق حقالناس هست یا نه.
پ.ن:
از کلیت دانشگاه چند وقتی هست انتظار خاصی ندارم.
بعد از ترم ۷، برایم جالب است که ببینم اوضاع دانشجویی روانشناسی جایی به جز ورودی ما چهگونه است.
درباره این سایت