بسمالله.
سلام!
+
حدود یک ماهِ پیش ایمیلی از طرف بنیاد آمد.
ثبتنام کردم.
و واقعاً توقعی نداشتم از شرکت در برنامه.
یکشنبه ساعت ۱۰ صبح پیامک بنیاد آمد که تشریف بیاور و کارتت را تحویل بگیر!
(این بار، از آن دفعاتی بود که لذت یک چیز این قدر میچسبید به جانم. کارت را با هیچ توصیه و واسطهای نگرفته بودم.)
+
چهارشنبه، ۱ خرداد رفتم حسینیهی امام خمینی(ره).
زود رفته بودم و برای نشستن حق انتخاب نسبتاً گستردهای داشتم؛ روی صندلی، کنار ستون و.
نشستم جایی که بهترین زاویه را داشته باشد. - هرچند ۴ ساعت نشستنِ مداوم جایی که پشتی ندارد سخت بود.-
رفته بودم که فقط تماشا کنم.
فقط نگاه کنم و تصویرها را به خاطر بسپارم.
رفتم که نگاهم برای یک سال منور شود.
و شد.
پ.ن یک:
بله!
در یکی از مهمترین دیدارهای زندگیم عینکم را جا گذاشتم خانه و کل مراسم چشم چپم را بسته بودم و سعی داشتم با چشم راستم ببینم!
پ.ن دو:
عجب روزی شدی ۱ خردادِ عزیز.
عجب روزی!
درباره این سایت